آرام مینشینم کنار تمام زندگی ام و به روزهای کوتاهی که با تو سر ستیز داشتم ومی اندیشم به روزهایی که خواهم دیدروزهایی که هرگز نخواهم دید و لحظاتی که معصومانه با ما خداحافظی میکنند ...باری تنها میتوان اندیشید به تو که نباید فرسوده ات می کردم و به ادامه دادن آرام زندگیم ...می نشینم گوشه اتاقم کنار تابلوها راهی را که شش دنگ حواسم را به نام خود زده است ....تهران شهریور 1396
برچسب : اثیره, نویسنده : asirea بازدید : 107 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
.این روزهار مشغول کشیدن از پرتره یک راز هستم . راز!طرح را زدم روی بوم تکیه دادم به دیوار و از دور به طراحی و طرح نگاه کردم . ارام ، متین ، یک تکه ماه در تابلو می درخشید...این تابلو را هم به کسی نشان نمیدهم ...
اندازه بوم 100 در 70
برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 107 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
بايد دل شير داشته باشي بوم را برداري تصويري از مردي نقش بزني كه دوستش داري.به فرمان دلت براي خودت ...قرار بود هنر مرا به حنجره آزادي عشق رهايي برساند...قرار بود شعر را بفهمم .اقيانوس را درك كنم ..قرار بود شاعران را بفهممً...
برچسب : اينگونه, نویسنده : asirea بازدید : 113 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
برچسب : بزنيد, نویسنده : asirea بازدید : 112 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
برچسب : مبارک, نویسنده : asirea بازدید : 123 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
مهر به دل است
مهر به دل است
قول داده ام تمام روزهای پاییزم تمام غروب هایش را با تو شیرین کنم
این روزها بیشتر از همیشه کنارت می مانم .
نقش می زنم به مهر
تو را
.
برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 107 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 116 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 16:57
برچسب : بگذار, نویسنده : asirea بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
در کیف دستی هر زنی یک دسته کلید هست و یه آینه کوچولو از جنس نقره و ی بسته کوچیک دستمال کاغذی یک شیشه کوچیک عطر و یه رژلب . یک کیف پول قرمز که توش کمی پول و چند عکس خانوادگی و کارت های بانکی و کارت های شناسایی و گوشی همراهش ...
برچسب : زنانه, نویسنده : asirea بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
زندگی من پر از دلتنگیه . دلتنگی از نبودن مادرم . از خواهرها که این جا نیستند از برادرم که تنهاست و از من دوره ...دوستانی که آمدند و رفتند ...آمدند و رفتند ....بودن کسی که دلتنگی هامو کم کنه و لحظه هامو لذیذ و باارزش...با ارزش ترین اتفاق که میتونه از روی طاقچه دلم بیفته پایین ...ی پیام از اونی که باید باشه و نیست . یعنی ....
برچسب : دلتنگی, نویسنده : asirea بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
این جا قلمرو من است .ای کاش اتاق پر از تابلوهایم را دیده بودی قلمرو واقعی من اتاقهایست که تابلوهایم را در آن جا داده ام . حانه ام پر از نقاشی و رنگ و قیلم خانه ای که شیش دنگش را عشق پر کرده ...جایی زیر یک تابلو هم قد و قواره دیوار بزرگ یک تابلوی کوجیک از یک مورچه نصب کردم...ا
برچسب : قلمرو, نویسنده : asirea بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
میتوانست تصور هر چیزی بودن را ممکن کرد میتوان یک دکتر بود. میتوان یک مهندس یا یک شاعر یا یک زنی عشوگر و طناز بود. اما میخواست خود تصور باشد تصویری ازهر چیزی که میتوان بود تصویر زندگانیه رنجوری که نامش "نقاشی" گذاشتند
برچسب : تصوریک, نویسنده : asirea بازدید : 131 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
نقاش را چه به زندگی نقاش گنج خانه اش می نشیند و به دنیای اسپاتاکوسی های سوریالی اش فکر می کند. و من به خودم خیره ام به درون تهی این لحظه های شلنگ اندازانه زندگی به بوم خالی غمگینم ...و لاشه ای این نقاش را میتوان از لابه لای نقاشی هایش جست از درزهای دهان های خونین وا رفته و یا سالها بعد از بوی گندابه ای که نامش را زندگی نهایم .
برچسب : دستمال, نویسنده : asirea بازدید : 142 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 22:39
يك روز كه حالم خوب بود برايت مي نويسم
يك روز كه مثل اين روزها نبودم برايت مي نويسم
چه روزهاي سختي را ورق زده ام ....
ورق بزنيد!